به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

امروز 21 تیر ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

              رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 12 تا 18 شهریور

          

گروه مردم :

شنبه 12 شهریور:

آغاز کار نوسازی آرامگاه فردوسی در توس، سوم سپتامبر 1928 (12 شهریور 1307) کار نوسازی آرامگاه فردوسی، ایرانی بزرگی که خود را وقف خدمت به ایران و زبان پارسی کرده بود در توس خراسان آغاز شد. این ساختمان باشکوه پس از تکمیل و آنگاه تزیین مجدد، بیستم مهرماه سال 1313 هجری طی مراسمی کم نظیر با حضور رضا شاه و مستشرقین و ایرانشناسان سراسر جهان، ادیبان کشور و مقامات فرهنگی و دولتی گشایش یافت.

درگذشت پروفسور محمود حسابی، دانشمند و فیزیکدان ایرانی در بیمارستان دانشگاه ژنو سوئیس

سه‌شنبه 15 شهریور:

آغاز شاهنشاهی بهرام چهارم، سیزدهمین شاه ساسانی پس از مرگ پدرش شاپور سوم در سال 388 میلادی

یکشنبه 13 شهریور:

روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی

چهارشنبه 16 شهریور:

افتادن زودگذر تبریز به دست سلطان سلیم عثمانی، هفتم سپتامبر سال 1514 (16 شهریور) نظامیان عثمانی وارد تبریز شدند. این یگانها به فرماندهی مستقیم سلیم اول سلطان عثمانی 23 آگوست (15 روز پیش از آن) در دشت چالدران نیروهای شاه اسماعیل صفوی را شکست داده بودند. سلطان سلیم و نظامیانش بر اثر حملات غیر منظم (چریکی) نیروهای شاه اسماعیل و مقاومت مردم تبریز نتوانستند مدت طولانی در این شهر بمانند و بیرون رفتند.

پنجشنبه 17 شهریور:

اعطای نخستین مدرک دکترای ادبیات پارسی در ایران به دکتر محمد معین در سال 1321 خورشیدی

آدینه 18 شهریور:

روزی که فرهاد دوم وارثان اسکندررا از آسیا بیرون راند، در آخرین ماه تابستان 129 پیش از میلاد و طبق بعضی از تاریخها، نهم سپتامبر این سال، فرهاد دوم شاه اشکانی در جنگی که با سلوکیها در سوریه کرد، برای همیشه وارثان اسکندر مقدونی را از آسیا بیرون راند و شکست ایران از ارتش اسکندر تلافی شد. در این جنگ 17 هزار سلوکی کشته و 12 هزار و هفتصد تن اسیر شدند و این اسراء هرگز آزاد نشدند. علت پیروزی اسکندر مقدونی بر هخامنشیان این بود که در نخستین جنگ، فرماندهان محلی ارتش (و به احتمال زیاد با موافقت شاه هخامنشی وقت – داریوش سوم) عمدتا از جنگجویان مزدور خارجی (مرسنر) استفاده کرده بودند.

آغاز جنگ‌های معروف به جنگ‌های هفت‌ساله میان ایران و روم در زمان شاهنشاهی خسرو انوشیروان ساسانی در سال 572 میلادی





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

دوستی بی درنگ گفت در تاریخ ایران هر چه پادشاه است ستمگر و خائن ... گفتم من مدافع فرهنگ سترگ ایران زمین و خوبیهای آنم.  کار من نشان دادن ارزشهایی هست که در طول تاریخ کشورمان داشته ایم و در جهان امروز اگر این ارزشها را بازگویی نکنیم فرزندانمان فکر می کنند ما در مقابل فرهنگ غرب و شرق هیچ چیزی برای گفتن نداریم . آن دوست گفت شما در کجای دوران گذشته چیز مثبتی دیده اید ؟! هر چه هست سیاهی و تباهی است ... دیدم اگر از خودم چیزی بگویم آن دوست باز هم بر حرفهایش اصرار خواهد ورزید پس از ابوریحان بیرونی گفتم که : «... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که هرمز نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار . در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت : من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه ...»
دوستم سکوت کرده و به دقت گوش میداد اما حرف من تمام شده بود .
چون دیدم نگاهش از روی علاقه است این جمله ارد بزرگ را هم به او گفتم : کجا دلبری زیباتر از "ایران" سراغ دارید ؟ معشوقی که هزاران هزار پیکر عاشق در زیر پایش ، تن به خاک کشیده اند .
دوستم گفت واقعا چرا ما از گذشته مان جز نکات منفی ، چیز دیگری نمی دانیم ؟ !...





تاريخ : چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:ابوریحان بیرونی,هرمز,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام پروردگار جهانیان

 

امید کسی را نا امید نکن

 

 ابوریحان بیرونی در خانه یکی از بزرگان نیشابور میهمان بود از هشتی ورودی خانه ، صدای او را می شنید که در حال نصیحت و اندرز است.

 مردی به دوست ابوریحان می گفت هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید . و دوست ابوریحان او را نصیحت کرده که عمر کوتاست و خرد (عقل) تعلل را درست نمی داند آن زن اگر تو را می خواست حتما پس از سالها باز می گشت پس یقین دان دل در گروی مردی دیگر دارد و تو باید به فکر آینده خویش باشی.
سه روز پس از آن ابوریحان داشت از دوستش خداحافظی می کرد که خبر آوردند همان کسی که نصیحتش نمودید بر بستر مرگ فتاده و سه روز است هیچ نخورده .
میزبان ابوریحان قصد لباس کرد برای دیدار آن مرد ، ابوریحان دستش را گرفت و گفت نفسی که سردی را بر گرمای امید می دمد مرگ را به بالینش فرستاده . میزبان سر خم نمود .
 ابوریحان بدیدار آن مرد رفته و چنان گرمای امیدی به او بخشید که آن مرد دوباره آب نوشید .

می گویند : چند روز دیگر هم ابوریحان در نیشابور بماند و روزی که آن شهر را ترک می کرد آن مرد با همسر بازگشته خویش ، او را اشک ریزان بدرقه می کردند

ارد بزرگ اندیشمند برجسته می گوید : هیچگاه امید کسی را نا امید نکن، شاید امید تنها دارایی او باشد.



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی